تنها چیز کامل در یک ازدواج عکس رتوششده عروسی است.به جای آنکه بگذارید باورهای رایج درباره ازدواج رابطه شما با همسرتان را خراب کند، باید حقایقی را دریابید که به حفظ استحکام رابطه شما کمک میکند.
منظور این نیست که انتظاراتتان از ازدواج را خیلی پایین بیاورید؛ هدف راهنمایی شما در مسیری است که میتواند ازدواج شما را به کمال برساند.
ازدواج خوب یک فرآیند درازمدت است – نه یک معجزه یک شبه.
بررسی این ۶ باور رایج درباره ازدواج ممکن است دید روشنتری در این باره به شما بدهد:
۱) همسرم با من تناسب ندارد
همسرانی که در ازدواجشان دچار مشکل هستند، گاهی شکایت میکنند که تازه فهمیدهاند که همسرشان جفت مناسب آنها نیست. یقینا زوجهایی وجود دارند که به درد هم نمیخورند. اما در اکثریت موارد شکایت درباره اینکه همسر فرد با او هماهنگ نیست، ریشه از انتظارات غیرواقعگرایانه دارد.
۲) مرد و زنی که ازدواج رضایتبخشی دارند، به طور خودکار با هم صمیمی میشوند
ازدواج رضایتبخش نتیجه توجه مداوم زن و شوهر به هم و مراقبت آنها از یکدیگر است، و به طور خودبهخودی ایجاد نمیشود.
ازدواج خیلی شبیه یک موجود زنده است. موجودی که به طور مداوم در حال تغییر است. با گذر سالها همیشه احساس نزدیکی یا صمیمیت زوجها افزایش نمییابد. زمانهایی وجود دارد که شما نسبت همسرتان بسیار خشمگین میشوید، یا ممکن است حتی به این فکر بیفتید که چرا اصلا با او ازدواج کردهاید.
گذشتن از این نقاط مشکلآفرین در مسیر ازدواج عامل مهمی در افزایش صمیمیت در ازدواج است. اما این فرآیند به طور خودبهخودی رخ نمیدهد.
۳) بیان اختلافات رابطه زن و شوهر را تخریب میکند
زوجها اغلب با این اعتقاد وارد زندگی مشترک میشوند که بحث و مشاجره چیز بدی است. آنها انتظار دارند که همه چیزها با آرامی بگذرد، و تنها اختلافاتی جزئی در این مسیر رخ دهد. اما بعد آنها درگیر اختلافات معمول درباره پول، امور جنسی، بچهها و تقسیم کردن مسئولیتهای زندگی میشوند.
اگر شما ندانید که همه زوجها با چنین مشکلاتی روبهرو میشوند، ممکن است احساس کنید ازدواج غلطی انجام دادهاید. در بسیاری از موارد این اختلافات ممکن است ناشی از انتظارات غیرواقعی شما باشد و شما دچار احساس ناامیدی کند.
برخی از زوجها به جای مشاجره آشکار سعی میکنند از یکدیگر فاصله بگیرند، اما در پایان در بسیاری از موارد این زن و شوهرها آنقدر از هم دور میافتند که دیگر راهی برای بازگشت به سوی یکدیگر پیدا نمیکنند. به جز همه اینها، بحث و مشاجره ممکن است نیرویی مثبت در ازدواج باشد.
برخی از زوجها به جای مشاجره آشکار سعی میکنند از یکدیگر فاصله بگیرند، اما در پایان این زن و شوهرها آنقدر از هم دور میافتند که دیگر راهی برای بازگشت به سوی یکدیگر پیدا نمیکنند.
۴) دنبال کردن اهداف فردی با موفقیت در ازدواج ناسازگار است
این باور نادرست ناشی از این انتظار است که زوجهای با ازدواج سعادتمند باید هر کاری را با هم انجام دهند. اما این طور نیست. یک ازدواج خوب تنها حاصل جمع چیزهایی که دو همسر با خود به آن میآورند، نیست. به عبارت دیگر همسران باید تا حدودی استقلال فردی خود را هم حفظ کنند.
هر همسر زندگی جداگانهای نسبت به شریک زندگیاش دارد. درباره اینکه در زندگی جداگانهتان چه کاری میخواهید انجام دهید، باید تامل کنید، حتی اگر قصدتان این باشد که خودتان را وقف ایجاد رابطهای مستحکمتر با همسرتان کنید.
هنگامی که دو فرد ازدواج میکنند، به بخشی جدایی ناپذیر از دنیای یکدیگر بدل میشوند. این وضعیت از جمله به این معناست که به اهداف شخصی همسرتان علاقه نشان دهید، و حداکثر تلاشتان را بکنید تا رابطهای دوستانه با خانواده همسرتان برقرار کنید. اما منظور این نیست که اجبار داشته باشید تا هر کاری را همراه هم انجام دهید. همسرانی خود را وقف تحقق چنین باوری میکنند، به زودی احساس محصور شدن می کنند.
۵) همسران میتوانند کمبودهای یکدیگر را رفع کنند
برخی از ازدواجها نیاز به همراهی بیشتر همسران و برخی دیگر نیاز به استقلال بیشتر آنها از هم دارند. هر زوجی باید بفهمند که در چه زمینههایی اشتراک یا اختلاف دارند. شگرد کار یافتن تعادلی میان همراهی کردن با یکدیگر و اتکا به خود است که با وضعیت شما بخواند.
یکی از بزرگترین لذتهای زندگی مشترک امکان جمع شدن قوتها و استعدادهای خاص دو نفر است. بنابراین اگر یکی از شما آدمی است که به فعالیت جسمی علاقه دارد و دیگری به فعالیتهای فکری، هر یک از شما میتواند افقهای فکری دیگری را گسترش دهد.
هر زوجی باید بفهمند که در چه زمینههایی با اشتراک یا اختلاف دارند. شگرد کار یافتن تعادلی میان همراهی کردن یکدیگر و اتکا به خود است که با وضعیت شما بخواند.
اما اگر برای مثال یک همسر به شدت خجالتی باشد و در مورد کارهای که نیاز به جر و بحث دارد به همسرش متکی باشد، ممکن است احساس عدم تعادل کنید.
ازدواجهای مستحکم تلاشهای جمعی هستند که در آن هر یک از همسران خود را وقف بهبود بخشیدن یکدیگر – هم به عنوان یک فرد و هم به عنوان یک زوج- میکنند. هر همسر یک مجموعهای منحصربه فرد از قوتها و ضعفها را به زندگی مشترک میآورد، و هریک آنها مسیر جداگانه رشد کردن را دارد.
اما اگر رشد زن یا شوهر و سهم او در زندگی مشترک تناسبی با سهم همسرش در زندگی نداشته باشد، عدم تعادلی ایجاد میشود که باعث سست شدن ازدواج میشود.
۶) هدف ازدواج این است که زن و شوهر دقیقا به چیزی که میخواهند برسند
این برداشت که ازدواج راهی برای رسیدن به سعادتمندی است، برداشتی جدید است.
در گذشتهها مردم بر اساس ضرورت اقتصادی یا برای بچهدار شدن ازدواج میکردند. اما اکنون بسیاری از افراد معتقدند که ازدواج مسیری برای رسیدن به رضایتمندی شخصی است.
بسیاری از شکایتها از ازدواج این گونه بیان میشود: “من دیگر از بودن با او احساس خوشبختی نمیکنم. احساس رضایت نمیکنم.” چنین شکایاتی ناشی از انتظارات بیش از حد و غیر معقول است.
شما ممکن است نشانههای اثر این باور نادرست را در بیان جمله هایی مانند اینها میتوانید بینید:
“اگر مرا دوست داشتی…:
* وقت بیشتری را با خانواده من میگذراندی
* مرا به تعطیلاتی که میخواستم میبردی
* اینطور از من انتقاد نمیکردی
* در کارهای خانه را بیشتر مشارکت میکردی..
پیامی که این جملات به طرف مقابل منتقل میکند، این است: “تو مرا دوست نداری مگر اینکه دقیقا چیزی را که من میخواهم انجام دهی.”
همچنین گاهی این باور نادرست به این شکل بروز میکند زن یا شوهر از همسرش میخواهد عشق او را باور کند، و در همان زمان حرفها یا کارهایش پیامی متناقض را ارسال میکند.
اگر برای مثال، همسرتان به خاطر اینکه روز تولد او را فراموش کردهاید، از شما شکایت دارد، کافی نیست که به او بگویید: “نمیدانی که من دوستت دارم؟” این انتظار که همسرتان صرفا با اظهار عشق شما، بیتوجهیهای شما را ببخشاید، موجه نیست. چنین کاری را همسرتان صرفا نوعی فریبکاری خواهد دانست که شما با آن وضعیت را مطابق میل خودتان در میآورید.
همه ما حق داریم خواستار ارضای نیازهایمان باشیم، اما در عین باید در این مورد واقعگرا باشیم.
حتی در بهترین ازدواجها همسر شما تنها بخشی از رضایت شما را میتواند فراهم آورد. بقیه رضایتها از بچهها، کار یا از دنبال کردن علائق گوناگون یا از درون فرد به دست می آید.
شاید باور نکنید، حتی خودرو و منزل مسکونی مان را به نام او انتقال سند دادم و چون خیلی دوستش داشتم حق طلاق را نیز به همسرم واگذار کردم ولی باز هم فایده ای نداشت.
این اواخر ساغر برخورد بسیار تحقیرآمیزی داشت و کار به جایی رسید که ما فقط به اسم و در ظاهر زن و شوهر بودیم.
احساس خوبی نسبت به دختر همسایه مان داشتم و هر روز که می خواستم به سر کار بروم چند دقیقه منتظرش می ماندم تا بیاید و او را ببینم.
یک روز دلم را به دریا زدم و از ساغر خواستگاری کردم. مرد جوان در دایره اجتماعی کلانتری ۱۵ مشهد افزود: او ابرویی بالا انداخت و با لحنی تند گفت: بهتر است پایت را اندازه گلیم خودت دراز کنی.
با شنیدن این حرف، قلبم گرفت و موضوع را به مادرم اطلاع دادم. خانواده ام گفتند با این ازدواج موافق نیستند اما من که می خواستم به هر قیمتی شده ساغر را به دست بیاورم چند روزی از خانه قهر کردم. والدینم که آبروی خودشان را در خطر می دیدند با خواسته ام موافقت کردند و به خواستگاری دختر مورد علاقه ام رفتند.
پدر و مادر ساغر با روی باز ما را پذیرفتند و آن ها حتی دختر خود را در منگنه قرار دادند تا به این ازدواج تن بدهد. مرد جوان افزود: من ساغر را با مهریه ای سنگین به عقد خودم درآوردم و ما زندگی مشترک خود را زیر یک سقف سرد و بی روح آغاز کردیم.
ساغر مرا دوست نداشت و این احساس خود را در حرکات و رفتارش نشان می داد. من خیلی از کارهای او را نادیده می گرفتم و با صبوری سعی داشتم همسرم را راضی نگه دارم. ولی با وجود گذشت ۵ سال هیچ تغییری در احساسات ساغر به وجود نیامد و او روز به روز از من بیشتر فاصله می گرفت.
شاید باور نکنید، حتی خودرو و منزل مسکونی مان را به نام او انتقال سند دادم و چون خیلی دوستش داشتم حق طلاق را نیز به همسرم واگذار کردم ولی باز هم فایده ای نداشت. این اواخر ساغر برخورد بسیار تحقیرآمیزی داشت و کار به جایی رسید که ما فقط به اسم و در ظاهر زن و شوهر بودیم. من که دیگر از این شرایط خسته شده بودم یک روز پس از جر و بحثی مفصل از خانه قهر کردم و به منزل پدرم رفتم.
برای این که تجدید روحیه ای پیدا کنم چند روزی همراه پدر و مادرم برای مسافرت به جزایر زیبای خلیج فارس رفتم و پس از بازگشت از سفر نیز ۱۵ روز از او بی خبر بودم اما دیروز غروب ساغر در تماسی تلفنی که از دبی برقرار شده بود گفت: خانه و خودرو را فروخته و می خواهد برای همیشه به اروپا برود.
او می گفت وکیلش برای طلاق قانونی اقدام کرده است و… . با عجله خودم را به خانه پدر ساغر رساندم آن ها نیز از او اظهار بی اطلاعی کردند و من مانده ام با این سر بی کلاه و این همه مشکلات.
امیدوارم جوان ها در ازدواج و انتخاب همسر منطقی فکر کنند و هیچ پدر و مادری نیز فرزند خود را به ازدواج اجباری مجبور نکنند چون چنین ازدواجی هیچ ارزشی ندارد.
منبع:برنا نیوز
شاید باور نکنید، حتی خودرو و منزل مسکونی مان را به نام او انتقال سند دادم و چون خیلی دوستش داشتم حق طلاق را نیز به همسرم واگذار کردم ولی باز هم فایده ای نداشت.
این اواخر ساغر برخورد بسیار تحقیرآمیزی داشت و کار به جایی رسید که ما فقط به اسم و در ظاهر زن و شوهر بودیم.
احساس خوبی نسبت به دختر همسایه مان داشتم و هر روز که می خواستم به سر کار بروم چند دقیقه منتظرش می ماندم تا بیاید و او را ببینم.
یک روز دلم را به دریا زدم و از ساغر خواستگاری کردم. مرد جوان در دایره اجتماعی کلانتری ۱۵ مشهد افزود: او ابرویی بالا انداخت و با لحنی تند گفت: بهتر است پایت را اندازه گلیم خودت دراز کنی.
با شنیدن این حرف، قلبم گرفت و موضوع را به مادرم اطلاع دادم. خانواده ام گفتند با این ازدواج موافق نیستند اما من که می خواستم به هر قیمتی شده ساغر را به دست بیاورم چند روزی از خانه قهر کردم. والدینم که آبروی خودشان را در خطر می دیدند با خواسته ام موافقت کردند و به خواستگاری دختر مورد علاقه ام رفتند.
پدر و مادر ساغر با روی باز ما را پذیرفتند و آن ها حتی دختر خود را در منگنه قرار دادند تا به این ازدواج تن بدهد. مرد جوان افزود: من ساغر را با مهریه ای سنگین به عقد خودم درآوردم و ما زندگی مشترک خود را زیر یک سقف سرد و بی روح آغاز کردیم.
ساغر مرا دوست نداشت و این احساس خود را در حرکات و رفتارش نشان می داد. من خیلی از کارهای او را نادیده می گرفتم و با صبوری سعی داشتم همسرم را راضی نگه دارم. ولی با وجود گذشت ۵ سال هیچ تغییری در احساسات ساغر به وجود نیامد و او روز به روز از من بیشتر فاصله می گرفت.
شاید باور نکنید، حتی خودرو و منزل مسکونی مان را به نام او انتقال سند دادم و چون خیلی دوستش داشتم حق طلاق را نیز به همسرم واگذار کردم ولی باز هم فایده ای نداشت. این اواخر ساغر برخورد بسیار تحقیرآمیزی داشت و کار به جایی رسید که ما فقط به اسم و در ظاهر زن و شوهر بودیم. من که دیگر از این شرایط خسته شده بودم یک روز پس از جر و بحثی مفصل از خانه قهر کردم و به منزل پدرم رفتم.
برای این که تجدید روحیه ای پیدا کنم چند روزی همراه پدر و مادرم برای مسافرت به جزایر زیبای خلیج فارس رفتم و پس از بازگشت از سفر نیز ۱۵ روز از او بی خبر بودم اما دیروز غروب ساغر در تماسی تلفنی که از دبی برقرار شده بود گفت: خانه و خودرو را فروخته و می خواهد برای همیشه به اروپا برود.
او می گفت وکیلش برای طلاق قانونی اقدام کرده است و… . با عجله خودم را به خانه پدر ساغر رساندم آن ها نیز از او اظهار بی اطلاعی کردند و من مانده ام با این سر بی کلاه و این همه مشکلات.
امیدوارم جوان ها در ازدواج و انتخاب همسر منطقی فکر کنند و هیچ پدر و مادری نیز فرزند خود را به ازدواج اجباری مجبور نکنند چون چنین ازدواجی هیچ ارزشی ندارد.
منبع:برنا نیوز